Sunday, August 14, 2016

بی نام


یکی از مقوله هایی که برای افراد بسیار مهم است موضوع "اسم یا نام" است که حتی گاهی اوقات بعضی را وا می دارد اسمی که از سوی خانواده یا پدر و مادرشان انتخاب شده را تغییر بدهند.
حالا ممکنست در این مورد کسی اسمی که مذهبی نیست را به اسم مذهبی تغییر بدهد یا کسی که نامش را دوست ندارد آن را با یکی دیگر که خوش آواتر یا جدیدتر است عوض کند یا صرفا از دیگران بخواهد او را با نام جدید بخوانند. البته من چند نفر اصفهانی را می شناسم و فکر می کنم این موضوع در اصفهان مرسوم است که عقیده دارند با تغییر ظاهری اسم ممکنست کمی از مقدرات و وضعیت کنونی (بخصوص برای کسانی که مثلا مدتی است دچار یک گرفتاری یا مشکل خاص هستند) تغییر کند و یا گشایشی حاصل شود. 

در مورد اسم برخی عقیده دارند اسم افراد روی شخصیت شان اثر گذار است البته هیچ دلیل مستندی بر این نظریه نیست ولی نمی دانم چرا من هر دختری را دیدم که آخر اسمش با آ تمام می شد قد بلند بود. 

 در ایران دوره های زمانی خاص اسامی خاص مد می شود و خیلی راحت می شود این روند را بررسی کرد. مثلا در دوره ای قبل از انقلاب اسامی داریوش، کوروش، شاهپور، شاهین زیاد شده بود. (اسامی که با شاه یا تاریخ شاهان به نوعی مربوط بودند) بیشتر آن آدم ها الان بالای دست کم 45 سال هستند و حالا دیگر نامگذاری این اسامی کمتر شده است. یا بعد از پیروزی رضازاده در مسابقات قهرمانی وزنه برداری جهان استفاده از نام ابوالفضل زیاد شد. 

بعد از انقلاب اسامی بخاطر روحیه انقلابی و جو مذهبی غالب، نامگذاری اسامی روح الله، یاسر، میثم، سمیه، زینب، مهدیه، محدثه و ... زیاد شد و بعد به مرور زمان کمتر شد. الان آن آدم ها عمدتا بالای 30 سال هستند. 

در حدود 10 سال پیش به این طرف برای پسرها اسامی دانیال و بنیامین شدیدا مد شد و من چند مورد مختلف و متفاوت را شخصا دیدم که تنها وجه مشترک شان اسم پسرهایشان بود که یا این بود یا آن یا هردو. 

البته یک سری اسامی هم هستند که معمولا همیشه در آمار سازمان ثبت احوال مقام های اول را دارند که عمدتا محمد، علی، فاطمه و رضا  یا دواسمی های مشتق از آنها هستند مثلا امیرحسین- محمد رضا- نازنین فاطمه ، فاطمه زهرا، نازنین زهرا، گل مریم، امیرعلی ، رضایار و .... 

چیدن همه این صغری کبری برای رسیدن به اینجا بود که  به نظر من در ایران سلیقه اسم گذاری (مثل همه چیزهای دیگر) کم شده است. مثلا در شبه قاره هند و پاکستان شما اسامی زیبای مردانه و زنانه که هنوز ریشه در کلمات فارسی و عربی دارند زیاد می بینید: ناهید، شبنم، افسانه، پروانه ، شهنواز، شکیل... 

 من مدتییست دارم بخش هایی از یک کتاب را می خواندم که قسمتی از آن مربوط به خاندان گورکانیان هند است که معاصر با دولت صفویه در ایران بودند. اوج هنر ، معماری ، شهرسازی، تمدن و شکوه هند در دوره همین گورکانیان ( که در غرب به آنها مغول ها اطلاق می شود) بوده اما چیزی که نظر من را جلب کرد اسامی این پادشاهان بود. 

سلسله گورکانیان توسط یکی از نوادگان میران شاه پسر بزرگ امیر تیمورگورکانی (معروف به تیمور لنگ) در سال 899 قمری یا 1494 میلادی و درست در زمانی که شاه اسماعیل حکومت صفویه را تاسیس می کرد در کابل تاسیس شد و بعد به شبه قاره هند کشیده و نهایتا در آن کشور مستقر شد و بالید. اسم اولین پادشاه گورکانی ظهیر الدین محمد بابر است. اسامی پادشاهان بعدی به این ترتیب است :

نصیر الدین محمد- همایون شاه 
جلال الدین محمد- اکبر شاه
نورالدین محمد- جهانگیر
شهاب الدین محمد- شاه جهان (کسی که  تاج محل را به عنوان مزار همسر محبوبش ممتاز محل بنا کرد) 
محی الدین محمد- اورنگ زیب عالمگیر
محمد معظم الدین- بهادر شاه 
محمد معز الدین- جهان دار شاه
معین الدین محمد- فرخ سیر 
و .... 

البته دوران سقوط غم انگیز گورکانیان که همراه با اوج دخالت ها و سیاست های انگلیس و کمپانی هند شرقی در هدوستان است از زمان پادشاهی بهادرشاه آغاز می شود که به مرگ او می انجامد و او آخرین پادشاه قابل گورکانیان است. 

شاهزاده اورنگ زیب در دربار شاه جهان 


بهترین قضاوت در مورد اورنگ زیب عالمگیر، یکی از قدرتمندترین پادشاهان سلسله گورکانی که نزدیک به 50 سال حکومت کرد، را می توان از نامه او که به زبان فارسی و در پایان عمر به پسرش نوشته شده برداشت کرد:

"نمی دانم کیستم، به کجا می روم و بر این بنده گنهکار سرشار از معصیت چه خواهد گذشت. با تمامی کسانی که در این جهان می مانند وداع می کنم و آنان را به توجه به خدا فرا می خوانم. پرسانم نباید به جدال میان خود برخیزند و به کشتار مردم، که بندگان خدایند، رضا دهند... زندگی من بی حاصل گذشت. خدا در قبلم است ولی دیدگان سیاهم هنوز نور او را در نیافته.. به آینده من امیدی نیست... و زمانیکه به خویش امید ندارم چگونه به دیگران امیدوار باشم... بسیار گناه کرده ام و نمی دانم چه آتشی در انتظارم است.. شما و فرزندان شما را به توجه به خداوند فرامی خوانم و خداحافظی می کنم. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته."


تیمور گورکانی و اخلافش

اورنگ زیب در طول زندگی اش دوبار قرآن را با خط زیبا رونویسی کرد و یک نسخه را به مکه و دیگری را به مدینه به عنوان هدیه فرستاد.


(تصاویر از آرشیو موزه بریتانیا British Museum هستند)

No comments: